#آیینه_خدا
#مادر
#آلزایمر_مادرم
شماره رو میگیرم ولی با ترس ، نکنه مثل دفعه قبل منو فراموش کرده .
مادر جواب میده .
الو مادر سلام ،مادر فداتون بشم خیلی دلم براتون تنگ شده 2روز دگه میام پیشتون وسال تحویل پیشتم وموقع سال تحویل با هم قرآن میخونیم
_ سلام ،شما؟ نمیشناسم !کی هستی؟ چرا میخواهی بیایی پیش من ؟
مادر منم دختر کوچولوت منم مریم گلی خودت
_خانم نمیشناسم خداحافظ
نه مادر قطع نکن مادر چرا بین تمام خواهر وبرادرهام فقط منو فراموش میکنی
_ مریم تویی ؟ مریم گلی خودتی ؟
بله مادر
_دخترم کی میخواهی یاد بگیری دگه بزرگ شدی ،زشته گریه میکنی .
قربونت بشم مادر چشم دگه گریه نمیکنم
خداروشکر منوشناخت با هم یک ساعت حرف میزنیم از گذشته واز آینده میگییم حسابی از صدای مادر نیرو میگیرم وامید اینکه 2روز دگه میرم پیشش و منومیبوسه ویک عالمه با هم حرف میزنیم خداحافظی کردم .
ولی یک نگاه به فرزندانم کردم دلهره افتاد به جونم یعنی عاقبت ما چی میشه ؟ یعنی منم پیر بشم مثل مادر فرزندانم رو نمیشناسم ؟
بلافاصله یاد این آیه افتادم الا بذکرالله تطمئن القلوب.. ودلم آروم گرفت .
دوستان برای سلامتی مادرم واینکه همیشه یادش باشه یک مریم گلی داره دعا کنید
آخرین نظرات